موتری از ارتفاعی سقوط کرد.عده کشته و عده زخمی شدند. یکی از کسانی که
زخمی شده بود. ناگهان شنید که کسی چیز های در گوش او میگوید وقتی خوب
گوش داد. این حرف را شنید : بر خیز ای مرد من نجاد دهنده تو هستم پنچ سال
پیش موقع افتیدن از اسپ چارسال پیش در جنگ و بالاخره هفته گذشته ازآتش
سوزی ترا نجات دادم . مرد زخمی در حالی که به زحمت از جایش بلند میشد با ناله
گفت : ای نجاد دهنده عزیز پس شبی که می خواستم زن بگیرم توکجا بودی .
نظرات شما عزیزان:
|